بیستم اسفنده. هیجده روزه که تو خونهام. و باید این احوالات رو کتاب بنویسم.
فعلا بگم که زندانی بودن چقدر وحشتناکه. چقدر زندان مجازات وحشتناکیه.
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 31
سه دقیقه وقت دارم که در آخرین روز ۹۸ یک پست بنویسم. پس من یک پست مینویسم.
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 37
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 39
مینویسم و بعد پاک میکنم.
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 38
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 32
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 31
هیچوقت ندیدمش. ده سال پیش بود، نتایج المپیاد آزمایشی فیزیک اومده بود. رتبهاش چند نفر بعد از من بود. اسمش توی ذهنم موند. آلما. گاه و بیگاه سرچش میکردم. نمیدونم چرا. اسم و فامیلیش خاص بود برام.
امروز بعد ده سال، دوباره اسمش رو دیدم. از کشتهشدگان سانحه سقوط هواپیمای اوکراین.
آلما. اسم قشنگی داشت. روحش شاد.
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 41
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 20
سه روز پیش ارغوان چشم باز کرد و دید خونهی ماست. خندید. به طرز عجیبی میخندید. تا شب نخوابید و تا تونست بازی کرد. گفتم به مامانم که فهمیده از فردا نمیتونه بیاد اینجا. داره تا جایی که میتونه از آخرین فرصتهاش استفاده میکنه.
نمیدونم این بلا رو هم رد میکنیم بالاخره یا نه. تقاص کدوم گناهمون تولد در ایران و این دورهاش بود رو نمیدونم.
خدا به هممون رحم کنه.
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 29
برچسب : نویسنده : 1thesaeedeha بازدید : 30